گل پژمرده

 

فکر میکردی که بری دنیا  برام  جهنمه

یا  تمومه  شادیهام بدونه تو برام  غمه

حالا رفتیو منو دادی به دست سرنوشت

حتی بی خداحافظی ساکتوبی حرمتوزشت

میدونم با یکی دیگه همسفرشدی ولی یواشکی

خب  اونم  مثل  منه  نمیدونه  تو  کلکی

من به تو گفته بودم که مثل گل  بانمکی

اما گل خیلی زیاده  من نگفتم که  تکی!

روزی که ازتوی گلدون من تورو چیده بودم

چندتا گل از تو قشنگترهم اونجا دیده بودم

اونا رو  دست نزدم تا مثل تو خراب  نشن

حالا یه عکسه قدیمی میون یه قاب نشن

دوباره میرمو با یکی دیگشون کنار  میام

توی  پاییز میرمو  ساله دیگه  بهار  میام

اینارو برات نوشتم تا که  تو  خوب بخونی

با اونی  که همسفر شدی  تا  آخر  بمونی

آخه  اون که  مثل من هزار تا گلدون نداره

هرچی که  ادمها  دارن میدونم اون  نداره

اگه داشت با گله پژمرده دیگه کاری نداشت

با دلی که سالهاست مرده دیگه  کاری نداشت